سعید شیرزاد زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج که
در چهارمین سال حبس خود به سر میبرد، به گلرخ ایرایی که در اعتصاب غذا بسر میبرد
نامهای سرگشاده نوشت و از او خواست به اعتصاب غذای خود پایان دهد
متن کامل نامه :
زده شعله در چمن در شب وطن خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن تا سحر بزن شعله در کرانها
گلرخ جان، جان جانان، رفیق
پنجاه روزی میشود که در اعتصاب هستی و هر روز
که میگذرد نگرانتر از دیروز نظارهگر فردا میشویم. چندی پیش وقتی نامهای برایت
نوشتم و نمیدانم آن را خواندهای یا نه و به هر حال مطالبی را نوشته بودم و تصمیم
گرفتم بازهم چیزی برایت بنویسم، امیدوارم اصل این نوشته به دستت برسد.
گلرخ جان، رفیق نازنیم
اگر یادت باشد طی چند روزی که بعد از اعتصاب
آرش به مرخصی آمده بودی و تلفنی صحبت میکردیم مطالبی را در رابطه با اعتصاب آرش بیان
کردم و بیان کردی و متفقالقول به رویهای که آرش در پیش گرفته بود نقد داشتیم
و با توجه به اعتراضات اخیر در سراسر کشور
که وجب به وجب خاک این جغرافیای موسوم به ایران را آبستن حوادث تلخ و ناگواری کرده
است و جدا از بحث دنیای رسانهای و فضای مجازی که در پیرامون اعتصاب غذا باید به
آن فکر کرد، شرایطی که در آن قرار داریم هم مزید بر سخن است.
رفیق جانم
فدای رهایی خلق شدن شاید با گرسنگی میسر شود ولی
برای تو رفیق سرختر از آتشفشانی خفته به قدمت تاریخ زمین، گرسنگی پودر ضد آتش که
دیگر به تو این اجازه و امکان را نمیدهد که تیر ترکشی باشی بران و سوزان که به
هرچه هست و نیست معترض است.
گلرخ جان
بارها به بسیاری گفته بودم و بازهم میگویم که
بعد از بازداشتم زحماتی که تو و آرش برایم کشیدید هیچکس نکرد و بی تعارف و بی
اغراق دین تو و آرش تا همیشه بر گردن من خواهد بود و خواسته که نه بلکه خواهشی از
تو دارم و دلیل آن هم نه حفظ جان و سلامتی خودت و نه درخواستهای دیگران بلکه تنها
و تنها به این دلیل که باید خاری باشی در چشم این دنیای پر از زر و تزویر و صدای
محرومترین انسانهای جامعه باشی که صدایشان به هیچ جایی نمیرسد و باید با بودنت
کنار آنها حقایقهایی تلخ و ناگوار زندهمانیشان را به گوش همگان برسانی، همان زنانی
که جز جسم بیاختیار مرد بودن چیزی نفهمیدند و نگذاشتهاند که بفهمند و به دلیل اینکه
دیگر صمد و احدها هیزم شعلههای خرفتی میشوند خواهش این رفیق کمتر از هیچات را
اگر حرمت و رفاقتی هست تنها و تنها برای کنار هم بودن و تلاش برای جهانی بدون
زندان بپذیری و اعتصابت را تمام کنی که با پایان این اعتصاب و همصدا و همکلام
شدن با محرومان جامعه و صدای آنان بودن بزرگترین پیروزی توست که تو را در این راه
مصممتر از دیروز به جلو میبرد. بشکن رفیق جان.
دوستدار و رفیق همیشگیات
کمتر از هیچ
سعید شیرزاد _ زندان گوهردشت کرج – ۷ فرودینماه
۱۳۹۷
سعید شیرزاد متولد سال ۱۳۶۸در کرمانشاه عضو جمعیت دفاع
از کودکان کار و خیابان و فعال سیاسی محبوس در زندان گوهردشت از ۸ مرداد ۱۳۹۶ جزو ۲۰ زندانی سیاسی است که در
اعتراض به فشارهای اعمالشده از سوی مسؤلین زندان و انتقال آنها به بند فوق امنیتی
سالن ۱۰ و شرایط غیرانسانی و تحقیرآمیز
این بند در زندان گوهردشت (رجاییشهر)، دست به اعتصاب غذا زد
پیش تر او در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به
زندانیان بیمار در ایران و همینطور فقدان امنیت زندانیان سیاسی با دوختن لبان خود
دست به اعتصاب غذا زد.او از روز ۱۷ آذرماه ۱۳۹۵ در اعتراض به وضعیت نامناسب زندان گوهردشت از جمله «توهین مستمر
مأموران به خانوادههای زندانیان، عدم قبول نامههای رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب
مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانوادههای زندانیان سیاسی
در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و
شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مأموران» لبهای خود را دوخت
که بازتاب گستردهای در سایتهای
خبری و فضای مجازی داشتهاست.
سعید شیرزاد اولین بار در شهریور ۱۳۹۱ و زمانی که برای کمک به زلزلهزدگان
به شهر اهر در استان آذربایجان شرقی ایران رفته بود، توسط نیروهای انتظامی بازداشت
شد و پس از ۱۹ روز به قید کفالت آزاد شد
اما شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست
قاضی یحیی پیرعباسی به دلیل «سفر گروهی و هماهنگ نشده به مناطق زلزله زده» سعید شیرزاد
را به یک سال حبس تعلیقی محکوم کرد.
سعید شیرزاد از ۱۸ خرداد ۱۳۹۳ دوباره دستگیر و در بازداشت به سر میبرد. او بیش از ۲ ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین در انفرادی و بدون
داشتن ارتباط با خانواده و وکیل خود گذراند و پس از پایان بازجوییهایش در بند ۲۰۹ متعلق به وزارت اطلاعات به بند هشت
زندان اوین منتقل شد و پس از مدت کوتاهی بدون حکم قضایی به زندان رجایی شهر کرج
تبعید شد. در نهایت دادگاه او در ۲۱
شهریور ۹۴ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی
صلواتی و با حضور وکیل او امیرسالار داودی پس از گذشت پانزده ماه از تاریخ
بازداشتش برگزار شد. وی در نهایت به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت
کشور» به ۵ سال حبس تعزیری محکوم و حکم
صادره در روز چهارشنبه ۲۵
شهریور ماه ۱۳۹۴ به وکیل وی ابلاغ شد.
گلرخ ایرایی خواستار نجات جان زندانی
اعتصابی می شود
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی که تنها
به خاطر نوشتن یک کتاب منتشر نشده علیه مجازات ضدانسانی سنگسار در بند زنان زندان
اوین در اسارت به سر می برد، طی نامه سرگشاده ای خواستار اقدام جامعه بین المللی
برای نجات جان زندانی سیاسی اعتصابی سعید شیرزاد شد.
سعید شیرزاد، یک فعال حقوق کودکان
است، که به سبب فعالیت هایش در زندان به سر می برد و نزدیک به دو ماه است که در
اعتراض به یورش به بند زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج و انتقال زندانیان به
بند امنیتی و مصادره اموال و امکاناتی که با هزینه خودشان تهیه کرده بودند، هنوز
در اعتصاب غذا می باشد.
خانم ایرایی از پشت میله های زندان،
دولت های اروپایی که بدون توجه به نقض فاحش حقوق بشر در ایران روابط تجاری خود با
رژیم آخوندی را ادامه می دهند در رابطه با جان این زندانی سیاسی مسئول می داند. وی
در بخشی از نامه خود با اشاره به حمله به بند زندانیان سیاسی در گوهردشت چنین
نوشته است:
اجرایی شدن این تصمیم خودسرانه
مردانی (رییس زندان گوهردشت کرج) پیش از آن که نشان از کینهجویی وی باشد نمایانگر
روح اوج بیقانونی در این کشور بی در و پیکر است.کشوری که اگر دادستانی و قوه قضائیه
آن دارای صلاحیت میبودند، یقیناً میبایست در برابر این حجم وحشیگری پاسخگو میبودند.
اینجا هر که زورش بیشتر است، هرگونه که امیالش طلب کند میتازد و آنان که شعور
اعتراض بر این توحش را دارند قربانی میشوند.
همهی اینها در روزها و ساعاتی رخ
داده که روحانی در برابر فلاش دوربینهایی از کشورهای مختلف به ما پوزخند حواله میکرد.
به راستی مسئولیت جان سعید به عهده کیست؟
قدرتهایی که با سکوت یا لبخندهایشان
اعتبار میدهند به این خشونت عریان؟ یا سازمان زندانها؟ که با قرار دادن امثال
مردانی در مقام و جایگاهی اینچنین، به آنها مجوز میدهد با جان آدمی بازی کنند و
پاسخگو هم نباشند. یا قوه قضائیه و دادستانی؟ که طی این سالیان به کرات عدم
استقلالشان اثبات شده است. یا ارگانهای بازداشت کننده و بازجویان که فرمانروایان
اینگونه تاختوتازها هستند؟
سازمانها و نهادهای حقوق بشری دنیا
بدانند حال رفقا و عزیزان ما در دستانی ست که بر گریبانشان دست انداختهاند.
سعید شیرزاد همچنان به خواستهی خود
در اعتراض به عمل وحشیانه مسئولین زندان در اعتصاب غذا میباشد.
جان سعید در خطر است و سکوت ما این
خطر را دو چندان میکند.
گلرخ ابراهیمی ایرایی
۲مهر۹۶ - بند زنان زندان اوین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر